مقدمه: اختلال وسواس موکنی علیرغم داشتن عوارض متعدد جسمانی، روانشناختی و اجتماعی، کمتر تشخیص داده شده و درمان شده است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تکانشگری و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به اختلال وسواس موکنی است.
روش کار: روش این تحقیق نیمهآزمایشی و به روش پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مبتلایان به اختلال وسواس موکنی بودهاند که در سال 1401 به مرکز تخصصی درمان پوستومو در مناطق 2 و 4 شهر تهران مراجعه کردهاند. نمونه پژوهش شامل 30 نفر با رضایت آگاهانه و به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی و با روش قرعهکشی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنیها به پرسشنامههای کندن مو بیمارستان ماساچوست کیتن و همکاران، تکانشگری بارات و همکاران و نشخوار فکری نولن هوکسما قبل و بعد از مداخله پاسخ دادند. رفتاردرمانی دیالکتیک در 10 جلسه 60 دقیقهای و هفتهای دو بار در گروه آزمایش اجرا شد و در این مدت گروه کنترل هیچ نوع درمانی را دریافت نکردند. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از میانگین، انحراف معیار و تحلیل کوواریانس با نرمافزار SPSS نسخه 24 انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیک بر تکانشگری و نشخوار فکری تأثیر داشته است (0/01 P <). میانگین ± انحراف معیار متغیر تکانشگری در مرحله پیشآزمون از 60/55 ± 5/98 به 49/11 ± 4/41 در مرحله پسآزمون کاهش یافت. همچنین میانگین ± انحراف معیار متغیر نشخوار فکری در مرحله پیشآزمون از 60/72 ± 6/83 به 46/72 ± 5/76 در مرحله پسآزمون کاهش یافت.
نتیجهگیری: براساس یافتهها، رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش تکانشگری و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به اختلال وسواس موکنی مؤثر بوده است؛ بنابراین، میتوان رفتاردرمانی دیالکتیک را بهمثابه مداخلهای مناسب برای کاهش مشکلات در بیماران مبتلا به اختلال وسواس موکنی پیشنهاد کرد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |