مقدمه
بارداری و زایمان فرایندهای فیزیولوژیکی و هیجانانگیز در زندگی هر زن و خانواده است. تجربه زایمان هر چند در ذات خود غیر قابل پیشبینی است باید یک واقعه مثبت با حداقل خطر باشد [1]. دوران پس از زایمان درست پس از انجام زایمان شروع و تا انتهای هفته ششم پس از زایمان ادامه دارد. در این دوران مادر تغییرات فیزیولوژیکی و روانی زیادی را تجربه میکند که لازم است چه در بیمارستان و کلینیک و چه در منزل، از نظر جسمی و روحی مورد حمایت قرار گیرد [2].
خستگی وکاهش انرژی یکی از متداولترین علائم گزارششده توسط زنان پس از زایمان بوده [3] که به عنوان احساس فرتوتی همراه با کاهش توانایی فیزیکی و روحی جهت انجام کارهای معمول شخصی تعریف میشود [4]. تعداد خیلی کمی از مطالعات به انرژی در دوره پس از زایمان پرداختهاند [5]. در حالی که چهارده تا نوزده ماه پس از زایمان خستگی بیشتر و انرژی کمتری نسبت به شش هفته پس از زایمان گزارش شده است [6]. از طرفی بین سطح خستگی و انرژی در شش هفته پس از زایمان با سن حاملگی و طول لیبر ارتباط مستقیم وجود دارد [7]. عوامل بسیاری از جمله خستگی و اثرات دارویی حین زایمان، طول مدت زایمان، مشکلات ایجادشده در روند زایمان و مسائل اینچنینی انرژی ذخیرهشده مادر را تحلیل میبرد [8]. با این حال شیردهی و ترشح اکسی توسین تأثیر مثبتی بر اختلالات خلقی پس از وضع حمل و سطح انرژی دارد [9].
مسئولیت نگهداری از نوزاد میتواند باعث خستگی و کاهش انرژی در دوره نفاس شود که یک عامل پیشبینیکننده برای افسردگی دوره نفاس محسوب میشود [10]. مادرانی که چنین احساسی را تجربه میکنند باید از لحاظ کمخونی، تیروئید و عفونت مورد ارزیابی قرار گیرند [11]. سایر فاکتورهای همراه با خستگی و کاهش انرژی پس از زایمان، کاهش کیفیت خواب و فریتین و هموگلوبین بودند [12].
متأسفانه در اکثر کشورهای در حال توسعه دوره حساس پس از زایمان به فراموشی سپرده شده است و علیرغم وجود برنامههای مراقبتی در دوران بارداری در برخی کشورها، در ارائه مراقبتهای پس از زایمان برای مادر و نوزاد و حمایت از آنان محدودیت وجود دارد [13]. زنان بهخصوص در این دوران، اغلب متمایل به قبول تشخیص روانی و دریافت نسخه برای دارو نیستند. مادران معمولاً از عوارض دارویی داروها برای خود و نوزاد شیرخوارشان میترسند و به دنبال درمانهای مکمل برای علائم خود هستند.
به طور کلی امروزه طب مکمل به صورت گسترده در زمینههای مختلف جسمی و روانی، بهویژه میان زنان پذیرفته شده است [14]. رفلکسولوژی یا بازتابدرمانی شاخهای از طب مکمل و یک روش ارزان و غیرتهاجمی است [15]. این ماساژ با تمرکز بر نقاط خاصی از بدن، عدم تعادل انرژی را تصحیح کرده و بر پایه تئوری نصفالنهارهای بدن عمل میکند، نواحی بازتابی روی دستها و پاها تصاویر سهبعدی از کل بدن را نشان میدهد که با فشار روی نقاط خاص، جریان انرژی در بدن تعدیل و پاسخ مثبت ایجاد میشود [16]. از اثرات روانی رفلکسولوژی میتوان به افزایش انرژی، احساس خوب بودن، تقویت دیدگاه ذهنی مثبت و دریافت انرژی الکترومغناطیسی از زمین توسط پا اشاره کرد [17].
در سالهای اخیر از رفلکسولوژی در ترفیع سلامت، کیفیت زندگی و مراقبتهای بهداشت بهویژه در حوزه بهداشت مادر و کودک به دلیل افزایش علاقه به درمانهای مکمل و جایگزین متداول شده است [18]. اگر ماماها دانش و مهارت عرضه رفلکسولوژی را داشته باشند، میتوانند از این مزیتها در خدمات مامایی بهرهمند شوند. مهارتهای رفلکسولوژی ممکن است توسط ماماها و پرستاران در فراهم آوردن مراقبتهای جامع، مفید واقع شود و باعث افزایش روحیه کارکنان و افزایش رضایتمندی بیماران شود. با این حال، معرفی رفلکسولوژی به عنوان یک عملکرد بالینی نیاز به زمان، صبر، آموزش و حمایت دارد [19]. همچنین مدیریت و نقش ماما در استفاده از طب مکمل در سرویسهای مراقبت مادری باعث ایجاد دید مثبت و کاهش مداخلات پزشکی میشود [20].
مواد و روشها
این مطالعه نیمهتجربی، در قالب دو گروه رفلکسولوژی وکنترل انجام شد. معیارهای ورود به مطالعه شامل نخستزایی، زایمان طبیعی، تولد نوزاد ترم و سالم، تغذیه انحصاری با شیر مادر، عدم وجود هر گونه بیماری جسمی و روحی حاد و مزمن شناختهشده (دیابت، فشار خون، افسردگی و غیره)، کسب نمره 25 و بالاتر (انرژی متوسط، کم) از آیتمهای انرژی پرسشنامه VAS-F، مراجعه بین روز ده تا پانزده پس از زایمان، عدم استفاده از داروی آرامبخش، عدم واریس، درد یا جراحت در قسمت تحتانی پا بود.معیارهای خروج از مطالعه شامل انصراف از ادامه شرکت در مطالعه، عدم پیگیری برنامه ماساژ توسط مادران به هر دلیل به مدت یک جلسه، وقوع هرگونه عارضه جانبی طی انجام مداخله از جمله بروز حساسیت به روغن موردنظر و حساسیت مادران به لمس بود.
حجم نمونه در سطح اطمینان 95 درصد و توان آزمون 80 درصد با فرض اینکه تأثیر رفلکسولوژی پا بر خستگی زنان نخستزا به اندازه هفت واحد کاهش پیدا کند تا از نظر آماری معنادار تلقی شود، پس از مقدارگذاری در فرمول شماره 1 به دست آمد.
1.
در هرگروه 32 نفر (با احتساب افت حجم نمونه در هر گروه 35 نفر) و در مجموع 70 نفر به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه محققساخته جمعیتشناختی مامایی و پرسشنامه ارزیابی دیداری خستگی (انرژی) استفاده شد. پرسشنامه جمعیتشناختی مامایی شامل یازده سؤال بود که قبل از مداخله به روش مصاحبه تکمیل شد و مواردی چون سن، سطح تحصیلات مادر، سطح تحصیلات همسر، وضعیت اشتغال مادر، وضعیت اشتغال همسر، کفایت درآمد خانواده، نوع بارداری، سابقه سقط، سابقه نازایی، رضایت از جنسیت بچه و شرکت در کلاسهای زایمان فیزیولوژیک را دربر داشت.
پرسشنامه ارزیابی دیداری خستگی شامل هجده آیتم است و هر آیتم دارای خطکش مدرج از صفر تا ده است. پنج مورد آن (آیتم شش تا ده) میزان انرژی را ارزیابی میکند. انرژی در سه حالت انرژی زیاد (کمتر از 25)، انرژی متوسط (25- 38) و انرژی کم (38- 50) ارزیابی شد [21]. این پرسشنامه توسط تروی و داگلاس در سال 2011 برای 36 زن نخستزا که زایمان طبیعی داشتند استفاده شد و میزان خستگی و انرژی آنها در طی شش هفته اول و 14 تا 19 هفته پس از زایمان ارزیابی و ضریب آلفای کرونباخ 96 درصد تا 98 درصد تعیین شد [22].
پس از کسب مجوز از کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی تهران و کد ثبت از پایگاه کارآزمایی بالینی ایران، از 33 مرکز بهداشت در جنوب تهران با روش قرعهکشی و به صورت تصادفی اسامی چهار مرکز (دو مرکز جهت مداخله و دو مرکز دیگر برای کنترل) انتخاب شدند. برای جلوگیری از تداخل اطلاعات بین نمونههای پژوهش، مراکز بهداشتی و درمانی گروههای رفلکسولوژی وکنترل به صورت جدا از هم انتخاب شدند. پژوهشگر به همراه پرسشگران با مراجعه به مراکز بهداشتی و درمانی، ضمن معرفی خود به واحدهای پژوهش، اهداف مطالعه را توضیح داده و همکاری زنان نخستزایی که در روز دهم تا پانزدهم پس از زایمان جهت مراقبتهای پس از زایمان مراجعه میکردند و واجد شرایط لازم جهت تحقیق بودند را جلب کرد و فرم رضایتنامه آگاهانه کتبی را در اختیار ایشان قرار داد. جهت انجام مداخله، پژوهشگر در مؤسسه آسپیان ماساژ توسط استادان مجرب آموزشهای تئوری و عملی رفلکسولوژی پا را گذرانده و پس از تأیید فرد متخصص مبنی بر نحوه انجام درست رفلکسولوژی گواهی انجام این عمل را اخذ کرد.
روش انجام مداخله برای گروه رفلکسولوژی به این صورت بود که بیمار روی تخت دراز کشیده، سپس بالشی زیر سر بیمار قرار داده میشد تا سر بیمار بالا بیاید (15 الی 30 درجه) و چهره بیمار جهت کنترل واکنشها قابل مشاهده باشد. همچنین حولهای را لوله کرده و به منظور کاستن فشار از روی کمر و لگن در زیر زانوهای بیمار قرار داده میشد و لازم بود در حین ماساژ ساعت، حلقه، انگشتر و دستبند نمونه خارج شود و وضعیت بیمار حالت ضربدری نداشته باشد. ماساژور نیز ناخنهای انگشت شست و سبابه خود را کوتاه کرده و حلقه، ساعت، انگشتر و دستبند نداشت. محیطی که مداخله در آن انجام شد کمنور بود و ایجاد محیط خصوصی نیز از طریق پاراوان انجام شد. انجام مداخله شامل مراحل آمادهسازی، گرم کردن و تکنیکهای تحریک و ماساژ بود که در نقاط بازتابی ستون فقرات و شبکه خورشیدی انجام گرفت (تصاویر شماره 1 و 2).
پژوهشگر پس از شستن دستها و خشک کردن آنها جهت کاهش اصطکاک، دستهای خود را به ماده چربکننده خنثی (وازلین) آغشته کرده و مراحل آمادهسازی و تکنیکهای گرمسازی از پای غالب فرد آغاز شد. روشهای گرم کردن پا درواقع یک نوع ماساژ ملایم و پیشزمینهای به منظور آشناسازی پا با انرژی فرد دهنده بود که شامل گرم کردن پا توسط دست با حرکات مشخص،گرفتن رو و زیر پا با دو دوست و ایجاد حرکاتی مانند خم شدن به عقب، خم کردن کف پا، چرخش به بیرون و داخل و حرکاتی در پاشنه پاها و همچنین ماساژ ساق پا بود. سپس روی ناحیه سینه پا، روی سطح رویی و زیرین پا کارکرده و درنهایت روی ناحیه سر و گردن با حرکت روی سطح کف پا انگشتان ماساژ داده شدند. پس از گرمسازی، تکنیکهای تحریک و ماساژ با استفاده از انگشتان دست به شکل حرکات رفت و برگشت و با اعمال فشاری حدود 0/5 نیمسانتیمتر در دو نقطه بازتابی شبکه خورشیدی و ستون فقرات انجام گرفت. همانطور که در تصاویر شماره 1 و 2 دیده میشود مکان شبکه خورشیدی در انتهای اولین استخوان متاتارس کف پا و مکان نقطه بازتابی ستون فقرات در لبه داخلی کف پا بود که از انتهای اولین بند انگشت شست شروع و به پاشنه پا منتهی میشود [23].
به علت دسترسی آسانتر و اعمال فشار کمتر در کف پا نسبت به کف دست، از این محل برای ماساژ استفاده شد.
مدتزمان مداخله از زمان شروع ماساژ برای هر دو پا 30 دقیقه (هر پا 15 دقیقه) در هر روز برای هر فرد و به مدت سه روز متوالی طول کشید [1]. لازم بود فرد حدود 3 الی 4 دقیقه از تخت بلند نشود و پس از اتمام کار از فرد خواسته شد به مدت 24-48 ساعت مایعات فراوان بنوشد. در طول مدت مداخله هیچگونه صحبتی نباید صورت میگرفت، مگر در مواقع ضروری و یا اینکه از بیمار خواسته میشد احساس خود را بیان کند که فقط در حد یک ارتباط کلامی به منظور ارائه اطلاعات در مورد مفید بودن درمان به کار میرفت.
پرسشنامه ابزار سنجش دیداری خستگی (انرژی)، یکبار قبل از انجام مداخله و بار دیگر پس از سه جلسه متوالی (بلافاصله و یک هفته پس از اتمام) مداخله توسط شرکتکنندهها تکمیل شد. در گروه کنترل مراقبتهای روتین بعد از زایمان و انرژی نیز سنجیده شد. در گروه رفلکسولوژی دو نفر به علت عدم پیگیری برنامه ماساژ به مدت یک جلسه و در گروه کنترل یک نفر به علت تکمیل نکردن پرسشنامهها از مطالعه حذف شدند. نمونهگیری در هر مرکز به طور همزمان تا اتمام نمونهها هر روز به غیر از جمعهها به مدت شش ماه ادامه داشت. به علت عدم امکان انجام کورسازی، این مطالعه بدون کورسازی بود. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شدند و 0/05>P از لحاظ آماری معنادار محسوب شد. آزمونهای آماری مورداستفاده تی مستقل، کایدو، فیشر و آنالیز واریانس با اندازهگیری تکراری بودند.
یافتهها
طبق نتایج جدول شماره 1 گروه رفلکسولوژی و کنترل از نظر کلیه مشخصات فردی با هم همگن بودند و اختلاف آماری معنادار نداشتند.
مقایسه دوبهدوی بنفرونی نشاندهنده آن است که میانگین انرژی یک هفته بعد از مداخله به طور معناداری بالاتر از بلافاصله (P>0/001) و قبل از مداخله (P=0/02) بود. درنتیجه اثر گروه معنادار نبوده و اثر زمان معنادار بود. تصویر شماره 3 نشان میدهد تغییرات انرژی در گروه رفلکسولوژی بیشتر از گروه کنترل است.
بحث
هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی رفلکسولوژی پا بر انرژی مادران نخستزایی بود که زایمان طبیعی داشتند. نتایج حاصل از مطالعه کنونی با نتایج مطالعهای که توسط اوه و لیم در سال 2004 تحت عنوان «تأثیر رفلکسولوژی دست توسط خود فرد بر خستگی دانشجویان پرستاری در تمرینهای بالینی» انجام شده بود، همخوانی داشت و طبق یافتههای این پژوهش، با وجود تفاوت در امتیاز انرژی در گروه آزمایش و کنترل، تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت [24] با (P>0/05). در مطالعه باستانی و همکاران روی 99 مادر سزارینشده دارای نوزاد آسیبپذیر، علاوه بر تأثیر رفلکسولوژی بر افزایش سطح انرژی در گروه آزمایش، در گروه پلاسبو نیز افزایش سطح انرژی دیده شد که البته مقایسه تفاوت میانگینها، نشان داد این افزایش در گروه رفلکسولوژی به مراتب بیشتر و بارزتر بوده است [1]؛ بنابراین به نظر میرسد ماساژ یا لمس نواحی غیربازتابی، میتواند مانند نتایج حاصل از این مطالعه، اثر بخشی حتی به میزان ناچیز داشته باشد و شاید مسئله تلقینپذیری در آنها دخیل باشد. البته در بسیاری از مطالعات، لمس به عنوان مداخلهای محسوب میشود که میتواند باعث انتقال انرژی بیمار شود و در نتیجه اثرات مطلوب و خوشایندی در بیمار ایجاد کند [25]. در تحلیل یافتهها میتوان اینگونه اظهار داشت که افزایش سطح انرژی در گروه پلاسبو میتواند احتمالاً به علت اثر تلقینی مادران سزارینشده باشد که بالاخره یک مداخله برای افزایش سطح انرژی آنها صورت گرفته است. لمس در افراد نقش مهمی ایفا میکند و با تحریک گیرندههای پوستی میتواند اثر تسکینی و مثبت در فرد ایجاد کند [26]. اما در گروه آزمایش افزایش سطح انرژی میتواند به معنی اثربخشی رفلکسولوژی بر سطح انرژی مادران سزارینشده باشد. علیرغم یکسان بودن تعداد جلسات انجام ماساژ در هر دو پژوهش (سه جلسه متوالی) و بررسی انرژی با پرسشنامه ارزیابی دیداری خستگی، نتایج این مطالعه با مطالعه ما همخوانی نداشت [1].
نتیجهگیری
ضمن اینکه بیش از 80 درصد واحدهای پژوهش قبل و بعد از مداخله سطح انرژی متوسط داشتند، از عدم اختلاف معنادار در خصوص سطح انرژی قبل و بعد از مداخله، بین دو گروه رفلکسولوژی و کنترل میتوان چنین نتیجهگیری کرد که رفلکسولوژی پا موجب افزایش سطح انرژی مادران پس از زایمان طبیعی نشد. از سوی دیگر به مطالعات بیشتر و تکمیلی جهت ارزیابی تأثیر رفلکسولوژی پا بر انرژی نیاز است که در صورت مؤثر بودن، استفاده از آن در جهت ارتقای کیفیت مراقبتهای مامایی مورد توجه قرار بگیرد. در آخر از محدودیتهای این پژوهش میتوان به عدم امکان کورسازی به دلیل ماهیت مداخله اشاره کرد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
مقاله حاضر توسط معاونت پژوهشی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علومپزشکی تهران با کد اخلاق IR.TUMS.FNM.REC.1396.4070 تصویب شده و در پایگاه کارآزمایی بالینی ایران با کد (IRCT20110425006284N13) به ثبت رسیده است.
حامی مالی
این مقاله حاصل رساله کارشناسیارشد نویسنده اول، در گروه مامایی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه تهران است و دانشگاه علومپزشکی تهران تأمین اعتبار این تحقیق را برعهده داشته است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، روش پژوهش و نمونهگیری: مریم مدرس، شکوفه ملکی؛ تحلیل دادهها: شیما حقانی، شکوفه ملکی؛ نگارش متن و بازبینی: تمام نویسندگان.
تعارض منافع
نویسندگان مقاله هیچگونه تعارضی در منافع اعلام نکردند.
تشکر و قدردانی
از مسئولان مراکز بهداشت جنوب تهران و تمامی مادران شرکتکننده در این پژوهش به خاطر همکاری صمیمانهشان تشکر میشود.
References
1.Bastani F, Rouhi Rahim Begloo E, Haghani H. [Effectiveness of foot reflexology on maternal post C-section fatigue: A non-randomized clinical trial (Persian)]. Evidence Based Care. 2015; 5(3):51-62. [DOI:10.22038/EBCJ.2015.4949]
2.Mardasi F, Tadayon M, Najar Sh, Haghighizadeh MH. [The effect of foot massage on sleep disorders among mothers in postpartum period (Persian)]. The Iranian Journal of Obstetrics, Gynecology and Infertility. 2013; 16(73):19-28. [DOI:10.22038/IJOGI.2013.1950]
3.Shahid A, Shen J, Shapiro CM. Measurements of sleepiness and fatigue. Journal of Psychosomatic Research. 2010; 69(1):81-9. [DOI:10.1016/j.jpsychores.2010.04.001] [PMID]
4.Taylor J, Johnson M. How women manage fatigue after childbirth. Midwifery. 2010; 26(3):367-75. [DOI:10.1016/j.midw.2008.07.004] [PMID] [PMCID]
5.Malta LA, McDonald SW, Hegadoren KM, Weller CA, Tough SC. Influence of interpersonal violence on maternal anxiety, depression, stress and parenting morale in the early postpartum: A community based pregnancy cohort study. BMC Pregnancy and Childbirth. 2012; 12:153. [DOI:10.1186/1471-2393-12-153] [PMID] [PMCID]
6.Grant A, Ashurst H, Sleep J, McIntosh J. Ultrasound and pulsed electromagnetic energy treatment for perineal trauma. A randomized placebo‐controlled trial. BJOG: An International Journal of Obstetrics and Gynaecology. 1989; 96(4):434-9. [DOI:10.1111/j.1471-0528.1989.tb02419.x] [PMID]
7.Troy NW, Dalgas-Pelish P. The natural evolution of postpartum fatigue among a group of primiparous women. Clinical Nursing Research. 1997; 6(2):126-39. [DOI:10.1177/105477389700600202] [PMID]
8.Parsa K. [Postpartum depression (Persian)]. Journal of Holistic Nursing and Midwifery. 1991; 1(2):10-5. http://hnmj.gums.ac.ir/article-1-1340-en.html
9.Niwayama R, Nishitani Sh, Takamura T, Shinohara K, Honda S, Miyamura T, et al. Oxytocin mediates a calming effect on postpartum mood in primiparous mothers. Breastfeeding Medicine. 2017; 12(2):103-9. [DOI:10.1089/bfm.2016.0052] [PMID]
10.Cheng CY, Pickler RH. Perinatal stress, fatigue, depressive symptoms, and immune modulation in late pregnancy and one month postpartum. The Scientific World Journal. 2014; 2014:652630. [DOI:10.1155/2014/652630] [PMID] [PMCID]
11.Field T, Diego M, Hernandez-Reif M. Prenatal depression effects on the fetus and newborn: A review. Infant Behavior and Development. 2006; 29(3):445-55. [DOI:10.1016/j.infbeh.2006.03.003] [PMID]
12.Lee KA, Zaffke ME. Longitudinal changes in fatigue and energy during pregnancy and the postpartum period. Journal of Obstetric, Gynecologic, and Neonatal Nursing. 1999; 28(2):183-91. [DOI:10.1111/j.1552-6909.1999.tb01983.x] [PMID]
13.Warren C, Mwangi A, Oweya E, Kamunya R, Koskei N. Safeguarding maternal and newborn health: Improving the quality of postnatal care in Kenya. International Journal for Quality in Health Care. 2010; 22(1):24-30. [DOI:10.1093/intqhc/mzp050] [PMID]
14.Conrad P, Adams C. The effects of clinical aromatherapy for anxiety and depression in the high risk postpartum woman - a pilot study. Complementary Therapies in Clinical Practice. 2012; 18(3):164-8. [DOI:10.1016/j.ctcp.2012.05.002] [PMID]
15.Abdollahi Fard S, Dolatian M, Heshmat R, Alavi Majd H. [Effect of foot reflexology on physical and psychological symptoms of premenstrual syndrome (Persian)]. Pajoohandeh. 2013; 18(1):8-15. http://pajoohande.sbmu.ac.ir/article-1-1490-en.html
16.Cressy S. Reflexology. Oxford: Heinemann; 2003. https://books.google.com/books?id=-qjBakp1BBUC&dq
17.Burns E, Zobbi V, Panzeri D, Oskrochi R, Regalia A. Aromatherapy in childbirth: A pilot randomised controlled trial. BJOG: An International Journal of Obstetrics and Gynaecology. 2007; 114(7):838-44. [DOI:10.1111/j.1471-0528.2007.01381.x] [PMID]
18.Lee J, Han M, Chung Y, Kim J, Choi J. Effects of foot reflexology on fatigue, sleep and pain: A systematic review and meta-analysis. Journal of Korean Academy of Nursing. 2011; 41(6):821-33. [DOI:10.4040/jkan.2011.41.6.821] [PMID]
19.Mollart L. Women, midwives and reflexology: Making a difference. Women and Birth. 2015; 28(Suppl 1):S50. [DOI:10.1016/j.wombi.2015.07.159]
20.Hall HG, McKenna LG, Griffiths DL. Midwives’ support for complementary and alternative medicine: A literature review. Women and Birth. 2012; 25(1):4-12. [DOI:10.1016/j.wombi.2010.12.005] [PMID]
21.Talebi F. [Investigating comparising of pain, fatigue and satisfaction in physiological birth and normal vaginal delivery in Shahid Akbarabady Educational Hospital 2011 (Persian)] [MSc. thesis]. Tehran: Tehran University of Medical Sciences; 2011. http://fnm.tums.ac.ir/userfiles/Dessertation/Fa/Talebi.pdf
22.Troy NW, Dalgas-Pelish P. The effectiveness of a self-care intervention for the management of postpartum fatigue. Applied Nursing Research. 2003; 16(1):38-45. [DOI:10.1053/apnr.2003.50001] [PMID]
23.Elaheh R. Effect of reflexology on the severity of fatigue and anxiety of cesarean section mothers with vulnerable infants. Tehran: Medical University Tehran; 2013.
24.Oh SY, Lim NY. The effects of self-administered hand reflexology on fatigue in student nurses in clinical practice. Journal of Korean Academy of Fundamentals of Nursing. 2004; 11(3):256-64. https://j.kafn.or.kr/journal/view.php?year=2004&vol=11&spage=256
25.Monzillo E, Gronowicz G. New insights on therapeutic touch: a discussion of experimental methodology and design that resulted in significant effects on normal human cells and osteosarcoma. Explore. 2011; 7(1):44-51. [DOI:10.1016/j.explore.2010.10.001] [PMID]
26.Gallace A, Spence C. The science of interpersonal touch: An overview. Neuroscience & Biobehavioral Reviews. 2010; 34(2):246-59. [DOI:10.1016/j.neubiorev.2008.10.004] [PMID]
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |