مقدمه
یکی از حیطههای پژوهشی پرطرفدار در دو دهه اخیر، پژوهش پیرامون میزان استرس اکسیداتیو و آپوپتوز ایجادشده در بدن بوده است. استرس اکسیداتیو به عدم تعادل وضعیت ردوکس بدن و اختلال در سیستم آنتیاکسیدانی اطلاق میشود که طی آن افزایش رادیکالهای آزاد تأثیر عمدهای در مکانیسمهای فیزیولوژیکی و پاتوفیزیولوژیکی ریه دارد [
1]. عامل اصلی آسیبهای اکسیداتیو گونههای فعال اکسیژن است که نقش مهمی در ایجاد سایر گونههای فعال، پیشرفت اختلالات پیری و بیماریهای تحلیل برنده دارند. معمولاً از شاخصهای مالون دیآلدئید بهعنوان عامل پراکسیداسیون لیپیدی، آدنوزین تریفسفات و سیتوکروم سی بهعنوان عامل حیات سلولی و توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان بهعنوان عامل توازن اکسایش احیای سلولی جهت اندازهگیری فشار اکسیداتیو در بدن استفاده میشود. مالون دیآلدئید یکی از محصولات عمده تخریب اسیدهای چرب غیراشباع توسط رادیکالهای هیدروکسیل است [
2]. از طرفی سیتوکروم C که سیگنالدهی ردوکس در فسفوریلاسیون اکسیداتیو میتوکندری را کنترل میکند، تحت تأثیر مسمومیتها انرژی سلولی را تحت تأثیر قرار میدهد. ازاینرو، در بدن انسان تعادل بین تولید و حذف گونههای واکنشگر اکسیژن تحت عنوان توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان حیاتی است [
3].
از طرفی آپوپتوز یا مرگ برنامهریزیشده یک فرایند زیستی فعال برگشتپذیر است که در تنظیم تعادل بین رشد و مرگ سلولی بافتها نقش اساسی دارد. این فرایند تحت کنترل ژنهای مختلف توسط عوامل درونسلولی و برونسلولی مانند صدمات ناشی از سموم و تشعشعات، فقدان یا کمبود هورمونها، فعالسازی مسیر اتصال لیگاند به رسپتور و فعالسازی سیستم ایمنی صورت میگیرد [
4]. بنابراین آپوپتوز بیشازحد میتواند به سندرم ضعف ایمنی بدن (ایدز) و بیماریهایی مانند آلزایمر، پارکینسون، انفارکتوس میوکارد و سرطان منجر شود. شواهدی وجود دارد که گونههای فعال اکسیژن و نیتروژن میتواند موجب فعال شدن نابجای روند آپوپتـوز و بسیاری از آسیبهای مرتبط با فشار اکسیداتیو شوند [
5]. در این زمینه H2O2 یکی از قویترین گونههای فعال اکسیژن است که محققان از آن بهعنوان یک روش شبیهساز استرس اکسیداتیو در بدن استفاده میکنند. براساس مطالعات انسانی و حیوانی هیدروژن پراکسید یا آباکسیژنه موجب ایجاد اختلالاتی مانند پراکسیداسیون فسفولیپید، اکسایش تیول و کاهش آلفا توکرفرول در سلولهای قلبی و ریوی میشود [
6]. برایناساس، یافتن راههای بازیابی تعادل آنتیاکسیدانی بهمنظور پیشگیری و درمان بیماریها ضروری به نظر میرسد.
در اکثر پژوهشهای انسانی و حیوانی از فعالیتهای ورزشی بهعنوان عامل افزایش دفاع آنتیاکسیدانی و کاهش سطوح پراکسیداسیون لیپیدی نام برده شده است [
7]. به نظر میرسد تمرینات منظم ازطریق کاهش گونههای فعال اکسیژن، اتواکسیداسیون کاتکولامینها و پیشگیری از رهاسازی سیتوکروم C سبب کاهش آپوپتوز سلولی، افزایش تراکم مویرگی و ایجاد سازگاریهای حفاظتی در مقابله با مسمومیتها میشوند [
8]. در طرف مقابل تمرینات کوتاهمدت ازطریق تولید پراکسید هیدروژن موجب افزایش استرس اکسیداتیو عضلانی میشوند. این نتایج حاکی از نقش دوگانه فعالیتهای ورزشی است و پژوهشگران عدمتغییر یا کاهش فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی را بهشدت، مدت و نوع تمرینات هوازی مربوط میدانند [
9]. این پژوهشگران در توجیه کاهش میزان آپوپتوز در اثر تمرینات هوازی با شدت متوسط نیز معتقدند که نیتریک اکسید
در غلظتهای فیزیولوژیکی ازطریق هایپرپلاریزاسیون غشای میتوکندری سیتوکروم اکسیداز را مهار میکند. این فعالیتهای بدنی ازطریق فعال شدن پروتئین PGC1-α باعث افزایش مقاومت میتوکندریها در برابر نفوذپذیری و سیگنالینگ آپوپتوز شده و تولید گونههای فعال اکسیژن را سرکوب میکنند. همچنین ممکن است پروتئینهای بقای سلول ازجمله منگنز سوپراکسید دیسموتاز (MnSOD یا SOD2)، NF-Κb، کیناز تنظیمشده خارج سلولی، مسیر Akt و پروتئینهای شوک گرمایی (HSP) ازطریق این تمرینات ارتقا یابد [
10].
چگونگی واکنش سیستم ایمنی بدن در هنگام مواجهه با عوامل مختلکننده فعالیتهای آنزیمی، ازجمله سمیت ناشی از H2O2 نکتهای قابلبحث است. بیشتر مطالعات قبلی از پراکسیداسیون لیپیدی بهعنوان نشانگر آسیب اکسیداتیو متعاقب مداخلات، استفاده کردهاند [
11]. از طرفی رخدادهای مولکولی آپوپتوز اساساً به واسطه تعادل بین پروتئینهای تنظیمی پیش و ضدآپوپتوزی مشخص میشود. در این بین، پروتئینهای Bax و Bcl-2 بهعنوان پروتئینهای اصلی در شکلگیری آپوپتوز مطرح میشوند. درواقع پروتئین Bax با کاهش پایداری غشای بیرونی میتوکندری به رهایش عوامل آپوپتوزی، مانند سیتوکروم C از فضای بینغشایی و پروتئین Bcl-2 منجر میشود و با مخالفت با فعالیت عوامل پیش آپوپتوزی موجب حفظ یکپارچگی این غشا میشود [
12]. بااینحال، فصل مشترک همه مسیرهای آپوپتوزی، فعالسازی کاسپاز 3 و تجزیه پروتئینهای حیاتی سلول است. کاسپازها، پروتئازهایی هستند که بهعنوان آغازکننده و اجراکننده فرایند آپوپتیک ایفای نقش میکنند. در این شرایط احتمالاً تمرینات هوازی بهعنوان عامل بهبوددهنده سیستم ایمنی، عامل سازگاری با سمیت و تعدیلات جبرانی در فاکتورهای اکسیداتیو و آپوپتوز باشد [
12، 10]. مرور مطالعات در این زمینه نشان میدهد اثر تمرینات هوازی بر وضعیت شاخصهای استرس اکسیداتیو و آپوپتوزی مدلهای حیوانی مسمومشده با آب اکسیژنه مشخص نیست. بنابراین براساس چنین رویکردی میتوان به مطالعه اثرات مصرف پراکسید هیدروژن و تمرینات هوازی بر این فاکتورها پرداخت.
از طرفی در سالهای اخیر، علاقه زیادی به مطالعه آنتیاکسیدانهای گیاهی با کلاسهای مختلف فتوشیمیایی ایجاد شده است. چنین تصور میشود که فعالسازی ورزشی آنزیمهای آنتیاکسیدانی ممکن است بهطور کامل از آسیب اکسایشی جلوگیری نکرده و نیاز به نقش مواد آنتیاکسیدانی رژیم غذایی باشد. برایناساس استفاده از مکملهای گیاهی جهت افزایش عملکرد ورزشی، ریکاوری یا تقویت مؤثر فاکتورهای ایمنی توصیه شده است [
13]. در این زمینه استفاده از عصاره گیاه خارخاسک میتواند یکی از راههای تقویت دفاع آنتیاکسیدانی باشد. این گیاه درختچهای از خانواده قیچسانان با حدود 30 سرده و 235 گونه است که بیشتر در محیطهای بیابانی، نواحی شور معتدل و نواحی گرمسیری میروید [
14]. مهمترین عناصر مفید خارخاسک، ساپونین و فلاونوئیدها با خواص ضدالتهابی، کندکننده روند سالمندی، کاهشدهنده قند خون، ضد گرفتگی عروق، ضد مسمومیت و بهبوددهنده سیستم آندروژنی هستند. تصور بر این است که تجویز این گیاه موجب افزایش سطح گلوتاتیون پراکسیداز (GPX)، سوپراکسید دیسموتاز (SOD) و کاهش سطح مالون دیآلدئید در حد طبیعی میشود [
15]. ازاینرو اثرات خارخاسک میتواند تا حدودی شبیه به اثرات تمـرین بوده و موجب ایجاد سازگاریهای مشـابه در بافتهای بدن شود. بااینحال، مطالعات انسانی و حیوانی در خصوص اثر مصرف عصاره خارخاسک بر شاخصهای موردنظر این پژوهش تحت شرایط مسمومیت با H2O2 محدود است. همچنین اطلاعات یکپارچهای در زمینه استفاده همزمان از تمرینات هوازی و عصاره الکلی خارخاسک با توجه به میزان دُز مصرفی در دسترس نیست. با توجه به وجود شواهدی مبنی بر اثرگذاری هریک از این مداخلات بر نشانگران اکسیداتیو و آپوپتوزی در بافتهای مختلف، مشخص نیست کدامیک اثر مفیدتری در محافظت ریوی در شرایط مسمومیت دارند. بنابراین هدف این مطالعه بررسی تأثیر 8 هفته تمرین هوازی و عصاره خارخاسک با دو دُز مصرفی بر تغییرات شاخصهای مالون دیآلدئید، آدنوزین تریفسفات سیتوکروم C، توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان، ،Bax ،Bcl-2 و کاسپاز 3 بافت ریوی رتهای نر مسمومشده با پراکسید هیدروژن است.
مواد و روشها
پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح تجربی (پسآزمون با گروه کنترل) بود. روش تحقیق، بالینی و با اهداف کاربردی بود. نمونه آماری شامل 49 سر موش ویستار نر 10 تا 12 هفتهای (220-200 گرم) بود که بهطور تصادفی در 7 گروه تقسیم شدند: کنترل، مسمومیت، مسمومیت+ تمرین، مسمومیت+خارخاسک 1 (5 میلیگرم)، مسمومیت+خارخاسک 2 (10 میلیگرم)، مسمومیت+تمرین+خارخاسک 1، مسمومیت+تمرین+خارخاسک 2 تقسیم شدند. قبل از شروع آزمایش حیوانات به مدت 1 هفته در قفسههای مخصوص جوندگان با جنس پلیکربنات شفاف و کف دارای تراشههای تمیز چوبی در محیطی با دمای 22 تا 24 درجه سانتیگراد، رطوبت 50 تا 55 درصد و چرخه روشنایی 12 ساعته نگهداری شدند. در طول دوره پژوهش حیوانات از غذای مخصوص و آب کافی با بطریهای ویژه برخوردار بودند. موشها بعد از پایان مدتزمان سازگاری، 1 هفته (5 جلسه20 تا 40 دقیقهای) با فعالیت روی نوارگردان (شرکت پیشرو اندیشه صنعت مدل 2014) با سرعت 15 متر در دقیقه و شیب صفر درجه آشنا شدند [
16]. پس از آن دوره، گروههای هدف با خوراندن 100 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن آب اکسیژنه مسموم شدند. تمرین هوازی بهصورت 8 هفته (5 روز در هفته) دویدن روی نوارگردان با سرعت 20 متر در دقیقه و به مدت 60 دقیقه در هر جلسه (8 تا 10 صبح) اجرا شد. هر جلسه تمرین با برنامه گرم کردن شامل 10 دقیقه دویدن با سرعت 15 متر بر دقیقه و افزایش تدریجی سرعت شروع میشد. گروههای کنترل در طول مداخله، هیچگونه فعالیت ورزشی نداشته و درون قفس نگهداری شدند [
17].
جهت تهیه عصاره گیاه خارخاسک از روش پروکولاسیون استفاده شد. بر این اساس، پس از خشک کردن، گیاه با استفاده از دستگاه آسیاب برقی پودر شد، آنگاه مقادیر کافی در 200 میلیگرم اتانول 70 درصد حل و 24 ساعت در دمای اتاق نگهداری شد. سپس مخلوط با کمک دستگاه همزن به شکل یکنواخت درآمده و توسط دستگاه روتاری تغلیظ شد. درنهایت با کمک دستگاه دیسکاتور تمام رطوبت مخلوط گرفته شد و عصارهای با دُزهای موردنظر به دست آمد [
18]. این عصاره با دُز 5 و 10 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به حیوانات هدف در طی 8 هفته بهصورت گاواژ تجویز شد. در پایان 8 هفته، تمام گروهها در شرایط مشابه (24 ساعت پس از پایان مداخلات) با کتامین 50-30 میلیگرم بر کیلوگرم بیهوش و از ریه آنها با سرنگ 5 میلیلیتری خونگیری به عمل آمد و در فریزر منهای 30 درجه سانتیگراد نگهداری شد. بعد از تهیه سرم به میزان کافی، غلظت بافتی شاخصهای اکسیداتیو با روشهای زیر اندازهگیری شد.
میزان مالون دیآلدئید به روش الایزا و با کیتهای مخصوص شرکت مینیپولیس آمریکا ارزیابی شد. برایناساس پس از جمعآوری نمونههای خونی، 150 میکرولیتر از اتیلن دیآمین تترا استیک اسید به نمونههای خونی اضافه و در 7 دقیقه با سرعت 2700 دور در دقیقه سانتریفیوژ شد. سپس پلاسما و لایههای سطحی از اریتروسیتها و جهت اندازهگیری مالون دیآلدئید به کار رفت [
19]. برای ارزیابی توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان از کاتیون TMB بهدلیل ویژگیهای الکتروشیمیایی و نوری آن استفاده شد. در این واکنش آنزیمی، TMB رنگزا بهوسیله پرواکسیدانها به کاتیون رنگی و سپس در یک واکنش شیمیایی توسط آنتیاکسیدانها به ترکیبی بیرنگ تبدیل میشد. در ادامه یک منحنی استاندارد با استفاده از نسبتهای صفر تا 100 درصد پراکسید هیدروژن 250 میکرومولار همراه با اسید اوریک 3 میلیمولار رسم شد. برایناساس مقادیر نسبت پرواکسیدان آنتیاکسیدان در واحدهای HK برمبنای درصد جذب پراکسید هیدروژن در محلول استاندارد بیان شد [
20].
بهمنظور ارزیابی کمی غلظت سیتوکروم C اکسیداز موشهای آزمایشگاهی از کیتهای الایزا شرکت COX ساخت آمریکا استفاده شد. برایناساس، قسمتی از بافت ریه جداسازی، وزنکشی و سپس بهوسیله دستگاه هموژنولیز در دمای صفر درجه همولیزه شد. آنگاه برای جداسازی میتوکندری از محلول، براساس روش لوری، عمل سانتریفیوژ در دمای منهای 20 درجه سانتیگراد در 2نوبت انجام گرفت. درنهایت با استفاده از کیت و دستگاه اکسپتوروفتومر، میزان فعالیت سیتوکروم C برآورد شد [
21]. جهت سنجش آدنوزین تریفسفات درونسلولی نیز از کیتهای ارزیابی مدل KA1661 شرکت پرومگا آمریکا استفاده شد. در این روش میزان فعالیت آنزیم لوسیفراز محلول موردنظر با افزودن سوبسترای کیت به نمونهها در دستگاه لومینومتر مدل Biolum lll شرکت TIANLONG تعیین شد. در این واکنش آدنوزین تریفسفات به همراه لوسیفرین و اکسیژن و با حضور آنزیم لوسیفراز، کمپلکس اکسی لوسیفرین را تشکیل دادند که باعث پیدایش نور شد. شدت نور تولید شده با میزا آدنوزین تریفسفات نسبت مستقیم داشت و بهصورت واحد میکرومتر/لیتر بیان شد [
22].
در پایان برای بررسی بیان Bax، Bcl-2 و کاسپاز 3 بافت ریه از روش ایمنوهیستوشیمی استفاده شد. بدینمنظور برای هر متغیر بهطور تصادفی 5 برش نـازک غیرمتـوالی بـه ضخامت 5 میکرومتر از ریه انتخاب و 48 ساعت در فرمالین 10 درصد قرار گرفت [
23]. در ادامه به روش انویژن از آنتیبادیهای اختصاصـی Bcl-2 کد 044-436 سـاخت شـرکت milli pore Bax، کد 696643 ساخت شرکت Abcam و کاسپاز 3 کد 30756 ساخت شرکت Elabscience استفاده شد. در این روش پس از مراحل اولیه شستوشو و اضافه کردن محلولها، فلورسانت سلولها با میکروسکوپ شمارش شد. در ادامه با استفاده از دوربین از هر اسلاید میکروسکوپیک 5 فیلد مختلف انتخاب و تصویربرداری صورت گرفت. درنهایت برای مشخص کردن میزان غلظت متغیرها، تصاویر با نسخه 49/1 نرمافزار ImageJمورد آنالیز قرار گرفت و بهصورت دادههای رتبهای توصیف شدند [
24، 23].
پس از جمعآوری اطلاعات و محاسبه میانگین و انحراف استاندارد دادهها با استفاده از آمار توصیفی، جهت تعیین توزیع نرمال دادهها از آزمون شاپیروویلک استفاده شد. جهت مقایسه متغیرها بین دو گروه، از آزمون آماری تیتست مستقل و برای بررسی فرضیات پژوهش از آزمون تحلیل واریانس دوراهه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. کلیه عملیاتهای آماری با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام و نتایج در سطح معناداری 0/05 گزارش شده است.
یافتهها
در ابتدا، القای فشار اکسایشی ناشی از H
2O
2 موجب کاهش معنادار غلظت آدنوزین تریفسفات (P=0/001، F=1016/22) و سطوح Bcl-2 (P=0/002، F=8/31) و افزایش معنادار مالون دیآلدئید (P=0/004، F=141/54)، سیتوکروم C (P=0/002، F=620/70)، توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان (P=0/001، F=1292/32) و سطوح Bax (P=0/002، F=16/44) و کاسپاز 3 (P=0/002، F=8/31) نسبت به گروه کنترل شد (
جدول شماره 1 و
2).
براساس نتایج، تمرین هوازی (ƞ=0/468، P=0/002، F=19/238) و دریافت 10 میلیگرم عصاره خارخاسک (ƞ=0/701، P=0/001، F=35.040) باعث افزایش معنادار غلظت آدنوزین تریفسفات ریوی شد. تلفیق 2 مداخله نیز اثر معنیداری بر غلظت آدنوزین تریفسفات داشت (ƞ=0/378، P=0/003، F=9/106). بیشترین غلظت آدنوزین تریفسفات در زمان ترکیب تمرین هوازی با 10 میلیگرم عصاره خارخاسک مشاهده شد (
تصویر شماره 1).
در رابطه با غلظت سیتوکروم C نتایج حاکی از کاهش معنادار مقادیر ریوی پس از 8 هفته تمرین هوازی (ƞ=0/697، P=0/001، F=68/970)، پس از دریافت 10 میلیگرم عصاره خارخاسک (ƞ=0/417، P=0.004، F=13/730) و پس از تعامل تمرین هوازی و دُزهای 5 و 10 میلیگرم عصاره خارخاسک (ƞ=0/760، P=0/002، F=29/855) بود. تفاوتی بین میزان سیتوکروم C گروه دریافتکننده 5 میلیگرم عصار خارخاسک با گروه کنترل مشاهده نشد (ƞ=0/061، P=0/072، F=1/035) (
تصویر شماره 1).
براساس نتایج آزمون تحلیل واریانس دوراهه، 8 تمرین هوازی اثر معنیداری بر غلظت مالون دیآلدئید ریوی نداشت (ƞ=0/044، P=0/169، F=1/067). تنها دریافت 10 میلیگرم عصاره خارخاسک موجب کاهش معنیداری غلظت مالون دیآلدئید در بافت ریه شد (ƞ=0/372، P=0/002، F=5/824). تعامل تمرین و عصاره خارخاسک اثر کاهنده بر غلظت مالون دیآلدئید بافت ریه داشت (ƞ=0/798، P=0/001، F=9/914). کمترین میزان غلظت این شاخص در زمان تلفیق تمرین هوازی با 10 میلیگرم عصاره خارخاسک مشاهده شد (
تصویر شماره 2).
از طرفی تمرین هوازی (ƞ=0/464، P=0/001، F=12/025)، دریافت دُزهای خارخاسک (ƞ=0/403، P=0/001، F=10/118) و تعامل تمرین هوازی و عصاره خارخاسک (ƞ=0/559، P=0/001، F=13/024) موجب کاهش معنیدار توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان بافت ریه شد. تفاوت معنیداری بین توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان گروههای آزمایش مشاهده نشد (ƞ=0/069، P=0/341، F=1/114) (
تصویر شماره 2).
غلظت Bax پس از دُزهای 5 و 10 میلیگرم عصاره خارخاسک (ƞ=0/804، P=0/001، F=54/247) و 8 هفته تمرین هوازی (ƞ=0/754، P=0/002، F=51/201) بهصورت معناداری کاهش یافت. تعامل تمرین و عصاره خارخاسک نیز اثر کاهنده بر غلظت این شاخص داشت (ƞ=0/799، P=0/000، F=56/924). کمترین میزان غلظت Bax پس از مصرف 10 میلیگرم عصاره خارخاسک و تلفیق آن با تمرین هوازی مشاهده شد (
تصویر شماره 3). از طرفی مصرف دُزهای 5 و 10 میلیگرم عصاره خارخاسک (ƞ=0/815، P=0/001، F=63/014) و 8 هفته تمرین هوازی (ƞ=0/706، P=0/003، F=50/112) باعث افزایش غلظت Bcl-2 شد. همزمانی تمرین و عصاره خارخاسک نیز موجب افزایش قابلتوجه این شاخص شد (ƞ=0/824، P=0/000، F=79/017) (
تصویر شماره 3). درنهایت دریافت 5 و 10 میلیگرم عصاره خارخاسک (ƞ=0/504، P=0/003، F=49/118) و 8 هفته تمرین هوازی (ƞ=0/498، P=0/004، F=49/001)، موجب کاهش معنیدار غلظت کاسپاز 3 بافت ریه شد. بااینحال بیشترین کاهش معنیدار هنگام تعامل تمرین هوازی و عصاره خارخاسک (ƞ=0/801، P=0/000، F=76/244) مشاهده شد (
تصویر شماره 3).
بحث
نتایج این مطالعه نشان داد القای مسمومیت با H2O2 سبب کاهش میزان آدنوزین تریفسفات و Bcl-2 و افزایش سطح سیتوکروم C، مالون دیآلدئید، توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان، ،Bax و کاسپاز 3 میشود. در این رابطه نتایج ما با مطالعات اکبری و همکاران و سیفی و همکاران همخوانی دارد. براساس این مطالعات سطوح بالای H2O2 سبب تولید رادیکالهای سمی، انواع بیماریها و تغییر سرنوشت سلولی ازجمله رشد، تکثیر، پیری و آپوپتوز در بافتهای مختلف بسته به نوع ســـلول، وضـــعیت فیزیولوژیکی، مدتزمان قرارگیری و غلظت آن میشود. پراکسید هیدروژن ازطریق واکنش فنتون و تشکیل رادیکال هیدروکسیل موجب آسیب سلولی میشود. همچنین بیشترین مقدار افزایش پراکسید هیدروژن خارجسلولی در طی آزمون بروس و آزمون وینگیت مشاهده شده است، درحالیکه 8 هفته تمرین هوازی تأثیری بر افزایش سطوح آن ندارد [
26، 25].
در خصوص آدنوزین تریفسفات نتایج ما نشاندهنده بیشترین افزایش معنیدار متعاقب استفاده همزمان از 8 هفته تمرین هوازی و مکمل 10 میلیگرم خارخاسک بود. در این رابطه مهمترین مکانیسمهای فیزیولوژیکی،
مسیرهای سیگنالی گونههای فعال اکسیژن، PI3K/Akt، پروتئین پروتئین کینازهای سی c(PKCs)، پمپ سدیم پتاسیم و کانال های پتاسیم حساس به آدنوزین تری فسفات (ATP-sensitive K+ channel (KATP آدنوزین تریفسفات هستند [
27]. درواقع القای مسمومیت با پراکسید هیدروژن باعث کاهش فعالیت مسیرهای سیگنالی پروتئین کیناز سی میشود که ظاهراً این موضوع ازطریق استفاده از مکمل گیاهی خارخاسک و سازگاری با فعالیت هوازی مرتفع خواهد شد. علیرغم اثرگذاری عوامل متعددی مانند تناسب بدنی، آمادگی قلبیعروقی و سازگاریهای ویژه فعالیت بدنی منظم بر غلظت آدنوزین تریفسفات سلولی و عضلانی، تاکنون نتایج متناقضی درمورد اثرات فعالیت ورزشی گزارش شده است. هاگتون و همکاران کاهش آدنوزین تریفسفات کبدی را به دنبال فعالیت ورزشی در موشهای صحرایی گزارش کردند [
28]. همچنین دلفانی و همکاران در پژوهشی مشابه با پروتکلهای ما نشان دادند که 8 هفته تمرین هوازی بر روی تردمیل و دریافت عصاره خارخاسک با دُزهای 5 و 10 میلی گرم موجب کاهش مقادیر آدنوزین تریفسفات در بافت ریه میشود [
29]. بااینحال قنبری و همکاران در بررسی اثر تمرین استقامتی (60 دقیقه با شدت 25 متر بر دقیقه) نشان دادند تمرینات استقامتی کوتاهمدت (3 هفته) و بلندمدت (12 هفته) موجب افزایش معنیدار غلظت این شاخص در بافت کبد میشود [
30]. همچنین شکوهی راد و همکاران در بررسی 8 هفته تمرین هوازی بروی تردمیل نشان دادند که غلظت آدنوزین تریفسفات عضله نعلی موشهای نر تمرینکرده بهطور معنیداری متعاقب مسمومیت بـا پراکسید هیدروژن افزایش داشت [
31]. از دلایل اختلاف در نتایج به تغییر میزان لاکتات تولیدی در اثر نوع تمرین (شدت، مدت و فاصله تمرین تا بیهوشی) میتوان اشاره کرد، زیرا محققان مهمترین علت کاهش آدنوزین تریفسفات را تلاش اندامها برای کاهش لاکتات تولیدی در حین تمرین میدانند [
22]. در پژوهش ما با افزایش میزان دُز عصاره خارخاسک غلظت آدنوزین تریفسفات بافت ریه بهطور معنیداری افزایش یافت. در این زمینه، مطالعهای درمورد اثر عصاره خارخاسک بر میزان آدنوزین تریفسفات سلولی یافت نشد. این نتایج را میتوان به اثرات ضدالتهابی و آنتیاکسیدانی ترکیبات فالونوئیدها در درمان بیماریهای عروق کرونر، آترواسکروز و آزاد شدن نیتریک اکسید مربوط دانست [
15].
بررسی فعالیت آنزیم سیتوکروم C اکسیداز ریوی نشاندهنده اثرات کاهشدهنده 8 هفته تمرین هوازی و 10 میلیگرم مکمل خارخاسک بود. درحالیکه تلفیق آنها موجب کاهش بیشتری نشد. در این راستا شریف و همکاران نشان دادند فعالیت آنزیم سیتوکروم C اکسیداز پس از 12 هفته تمرین استقامتی و مصرف مکمل آهن افزایش معنیداری یافته و روی زمان دویدن تأثیرگذار است [
32]. همچنین دلفانی و همکاران نیز نشان دادند 8 هفته تمرین هوازی در ترکیب با دُزهای عصاره خارخاسک موجب افزایش معنادار سطوح سیتوکروم اکسیداز C بافت ریه میشود [
29]. از طرفی ناصری و همکاران در یک بررسی مروری نشان دادند که عصاره خارخاسک از نشت سیتوکروم C میتوکندری جلوگیری میکند و موجب مهار کاسپازهای دخیل در آپوپتوز میشود [
33]. بااینحال در پژوهش ما زمان و کیفیت دویدن گروهها مورد مقایسه قرار نگرفت تا بتوان درمورد نتایج این تحقیقات نتیجهگیری کرد. ازآنجاییکه فعالیتهای هوازی منجر به افزایش چگالی میتوکندری و فعالیت آنزیمهای اکسیداتیو عضلانی میشود، یافته ما تا حدی بحثبرانگیز است. در این راستا جهت تبیین نتایج میتوان در پژوهشهای آینده تغییرات کاهشی یون آهن سیتوکروم C تحت تأثیر فعالیت ورزشی و مکمل مصرفشده را بررسی کرد. آهن جدا از عملکرد مهمی که بهعنوان یکی از اجزای سازنده هموگلوبین دارد، یک عامل اصلی در بسیاری از آنزیمها، ازجمله کمپلکس III زنجیره انتقال الکترون است که دستخوش تغییراتی جهت سازگاری با برنامههای ورزشی میشود.
از نظر بیوشیمیایی افزایش سطح بافتی مالون دیآلدئید یکی از اثرات استرس اکسیداتیو ناشی از مسمومیت با پراکسید هیدروژن است. نتایج تحقیق حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنیدار مالون دیآلدئید ریوی موشهای مسمومشده نشد. این نتایج با پژوهشهای مشابه حوزه انسانی و حیوانی همخوانی ندارد. دبیدی روشن و اشرفی (2016) در یک مطالعه مروری و دلفانی و همکاران در یک مقاله پژوهشی نشان دادند 8 هفته تمرین منظم هوازی با شدت متوسط جهت تنظیم کاهشی مالون دیآلدئید ضروری است [
29،
23]. بااینحال همایی و همکاران نتیجه گرفتند 6 هفته تمرین هوازی اثر معنیداری بر فاکتور مالون دیآلدئید بافت کلیه موشهای دیابتی ندارد [
34]. نوع فعالیت ورزشی (تناوبی یا تداومی)، شدت و مدت فعالیت ورزشی میتواند از دلایل ناهمسو بودن این یافتههای پژوهشی باشد. از طرفی در خصوص اثرات گیاه خارخاسک بر میزان غلظت بافتی و سرمی مالون دیآلدئید مطالعات محدودی وجود دارد. نتایج ما نشان داد اثرات مفید عصاره خارخاسک میتواند وابسته به دُز مصرفی (حداقل 10 میلیگرم) باشد. در این زمینه به اثر حفاظتی خارخاسک در بهبود پروفایل لیپیدی، بهبود گرفتگی عروق و کاهش قند ازطریق تقویت دفاع اکسیدانی اشاره شده است. ناصری و همکاران و دلفانی و همکاران گزارش کردند که تریبولوسین گیاه خارخاسک ازطریق فعالسازی پروتئین کینازC، موجب کاهش قابلتوجهی در مالون دیآلدئید، آسپارتات ترانس آمیناز، کراتین کیناز، فعالیت الکتات دهیدروژناز و میزان آپوپتوز میوکاردشده و میزان سوپراکسید دیسموتاز را افزایش میدهد [
34 ،33]. علاوه بر این پژوهش حاضر نشان داد ترکیب 8 هفته تمرین هوازی و 10 میلیگرم خارخاسک به کاهش بیشتر غلظت مالون دیآلدئید بافت ریه منجر میشود. سازوکار دقیق این اثر تعاملی بر کاهش مالون دیآلدئید مشخص نیست.
همچنین نتایج مطالعه حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف 5 و 10 میلیگرم مکمل خارخاسک باعث کاهش معنیدار توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان میشود. درواقع صرفنظر از تمرین هوازی، مکمل عصاره خارخاسک نیز بهتنهایی اثرات معناداری بر توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان داشت و از این جهت تفاوت معناداری بین دُزهای مصرفی نبود. تحقیقات اولیه نشان دادهاند که فعالیت بدنی منظم با تأثیر بر نسبت سوپراکسید به پرواکسیدان از وقوع بیماریها جلوگیری میکند. روه و همکاران در بررسی اثر تمرین هوازی و چاقی بر توازن اکسیدانی آنتیاکسیدانی نشان دادند سطوح ROS آزمودنیها بعد از 5 روز تمرین هوازی کاهش و سطوح سوپراکسید دیسموتاز افزایش مییابد [
35]. همراستا با نتایج ما شکوهی راد و همکاران نشان دادند توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان پس از 8 هفته تمـرین اسـتقامتی در موشهای نر مسمومشـده کاهش یافت [
31]. شمس و همکاران نیز گزارش کردند 8 هفته تمرین هوازی و مصرف ویتامین D موجب افزایش معنیدار غلظت GPx و کاهش معنیدار نسبت توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان بافت ریه رت های در معرض آب اکسیژنه میشود. بااینحال دلفانی و همکاران در جدیدترین نتایج نشان دادند 8 هفته تمرین هوازی در ترکیب با دُزهای خارخاسک به افزایش تعادل اکسیدانت پرواکسیدانت بافت ریه منجر میشود. در تبیین نتایج ما و سایر مطالعاتی که به افزایش شاخص توازن پرواکسیدان- آنتیاکسیدان پس از تمرینات هوازی اشاره کردهاند، ظاهراً بیشترین تغییرات سازشی مربوط به آنزیم GPx است. درواقع GPx با آنزیم دیگری به نام گلوتاتیون ردوکتاز بهعنوان اولین خط دفاعی در برابر اکسایش هیدروژن پراکسیداز عمل میکند [
36]. بنابراین کاهش معنادار نسبت پرواکسیدانها متعاقب 8 هفته تمرین هوازی را میتوان به افزایش معنیدار GPx و نقش آن در تبدیل H2O2 به آب، مناسب بودن شدت و مدت برنامه هوازی نسبت داد. همچنین در رابطه اثر کاهنده دُزهای مصرفی خارخاسک بر شاخص توازن پرواکسیدان- آنتیاکسیدان محدودیتهای زیادی وجود دارد. ازآنجاییکه بسیاری از محققان استفاده همزمان از مکمل گیاهی حین مداخلات ورزشی را بهدلیل خنثیسازی استرس اکسیداتیو توصیه میکنند، ظاهراً مکمل خارخاسک قادر است با افزایش فعالیت آنتیاکسیدانهای آنزیمی و غیرآنزیمی موجب کاهش توازن پرواکسیدان آنتیاکسیدان شود.
نتایج پژوهش در رابطه با اثر تمرین هوازی بر شاخصهای آپوپتوزی ریوی نشان داد پس از 8 هفته تمرین هوازی، بیان پروتئین ضدآپوپتوزی Bcl-2 بهطور معناداری افزایش و بیان پروتئینهای آپوپتوزی Bax و کاسپاز 3 بهطور معناداری کاهش یافت. تغییرات مشاهدهشده در شاخصهای Bcl-2 و Bax با نتایج مطالعات داخلی و خارجی همخوانی کامل دارد [
12]. قاجری و همکاران و مهری و همکاران نشان دادند8 هفته تمرین استقامتی باعث افزایش معنادار Bcl-2 و کاهش بیان Bax در قلب موشها میشود [
38، 37]. بااینحال کاهش مقادیر کاسپاز 3 ریوی متعاقب تمرین هوازی با برخی از نتایج مطالعات تناقض دارد. لی و همکاران و کاظمی و همکاران نشان دادند یک دوره تمرین استقامتی موجب افزایش فعالیت کاسپاز 3 و میزان آپوپتوز در موشهای مبتلا به سرطان سینه و سکته مغزی میشود [
40،
37]. همچنین صدیقی و همکاران نشان دادند 6 هفته برنامه تمرین هوازی (10-18 متر در دقیقه، 10 تا 40 دقیقه در روز، 5 روز در هفته) روی تردمیل موجب افزایش معنادار کاسپاز 3 قلبی موشهای صحرایی نر میشود [
41]. از طرفی مطالعات زیادی نشان میدهد که میزان کاسپاز 3 به دنبال 8 هفته فعالیت هوازی کاهش و سطح آنتیاکسیدانها افزایشی میشود. ظاهراً شدت ورزش نقش مهمی در مسیرهای کنترل آپوپتوز سلولی دارد، بااینحال چندین سازوکار دیگر برای اثرات محافظتی تمرینات ورزشی مطرح شده است [
42].
شواهدی وجود دارد که پروتئین شوک گرمایی (HSP70) با کاهش انتشار سیتوکروم C و جلوگیری از افزایش کاسپاز 3 روند آپوپتوز را مهار میکند. همچنین رابطه معنیدار HSP70 با Bcl-2 میتواند یکی از دلایل کاهش آپوپتوز بر اثر فعالیت بدنی باشد. کاهش نسبتBax به Bcl-2 نیز در اثر تمرینات ورزشی میتواند آپوپتوز را توسط به حداقل رساندن نفوذپذیری میتوکندری کاهش دهد [
10]. ازجمله مکانیسمهای دیگر میتوان به افزایش بیان ژن پروتئین SIRT1 متعاقب فعالیت بدنی و افزایش نسبت نیکوتین آمید آدنین دی نوکلئوتید اکسیدشده (+NAD) به نیکوتین آمید آدنین دی نوکلئوتید احیاشده (NADH) اشاره کرد که میتواند نقش آنتیاکسیدانی بازی کند. مهمتر از همه، پس از فعالیتهای هوازی میتوکندری حساسیت کمتری نسبت به محرکهای آپوپتوتیک نشان میدهد و تجمع سیتوکروم C در سیتوزول و میزان قطعهقطعه شدن DNA کاهش مییابد. از طرفی اثر محافظتی فعالیت بدنی بر آپوپتوز را ناشی از کاهش پروتئین TNFR-1 ،Fas ،TNF-α ،FADD و همچنین افزایش سطح پروتئین PI3K و Akt بیان کردهاند. همچنین کاهش قابلتوجهی در بیان ژن فاکتورهای پروآپوپتوزیس و افزایش معنیداری در میزان Act و سطح پروتئین BC پس از تمرین هوازی گزارش شده است [
12،
10].
جدیدترین یافته ما نشان داد اثر آندروژنیکی خارخاسک ازطریق تغییر سطوح بیان پروتئینهای مسیر سیگنالینگ آپوپتوزیک باعث افزایش محافظت ریوی در موشها شد. غلظت Bax و کاسپاز 3 پس از مصرف دُز 5 و 10 میلیگرم خارخاسک بهطور معنیداری کاهش و غلظت Bcl-2 افزایش یافت. نکته قابلتوجه اختلاف در ایجاد تفاوتهای معنادار بین دُزهای خارخاسک بود. بهطوریکه مصرف 10 میلیگرمی مکمل باعث تغییرات بیشتری نسبت به دُز 5 میلیگرم شد. در این زمینه پیشینه تحقیق نشان میدهد گیاه خارخاسک میتواند بهعنوان یک آندروژنیک طبیعی جهت افزایش هورمونهای آزاد در خون استفاده شود. مصرف این گیاه با فعالسازی پروتئین کیناز فعالشده توسط میتوژن به افزایش بیان پروتئینهای سوختوساز چربی و کاهش عامل رونویسی هستهای کاپا -B (NF-KB) منجر میشود. همچنین مطالعات به افزایش سیتوکین ضدالتهابی IL-10 و مهار IL-6 ،TNF-α ،IL-1β و IL-8 پس از مصرف خارخاسک اشاره کردهاند که توجیهکننده بخشی از اثرات ضدآپوپتوزی سودمند این گیاه است [
43]. بااینحال، ظاهراً تلفیق 2 مداخله تمرین هوازی و دریافت خارخاسک بهویژه با دُز 10 میلیگرم ازطریق مسیرهای متفاوت سینرژیستی قادر به تقویت اثرات یکدیگر در کاهش آپوپتوز بافت ریه هستند. در این راستا یئن و همکاران بهبود عملکرد ورزشی موشهای چاق را پس از مصرف mg/kg 120 عصاره خارخاسک نشان دادند. همچنین سطوح گیرنده IGF-1 و گیرنده بتا آدرنرژیک 1 پس از ترکیب تمرین و مصرف خارخاسک بهطور معنیداری بالاتر رفت [
44]. پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که مصرف عصاره خارخاسک با دُز mg/day 1250 موجب کاهش کراتین کیناز و آسیب عضلانی ناشی از تمرینات شدید ورزشی میشود. همچنین تمرین مقاومتی و مکمل خارخاسک میتواند به واسطه کاهش بیان ژن کاسپاز 3 و BAknksojxj/jX و افرایش Bcl-2 اثر پیشگیرانه در آپوپتوز قلب داشته باشد [
43].
نتیجهگیری
به نظر میرسد 8 هفته تمرین هوازی و عصاره خارخاسک با دُزهای 5 و 10 میلیگرم بهتنهایی راهکار مناسبی برای کاهش عوارض استرس اکسیداتیو ناشی از مسمومیت با پراکسید هیدروژن هستند. درعینحال اثرات عصاره خارخاسک ممکن است در مواردی وابسته به دُز باشد. علیرغم اینکه تعامل تمرین هوازی با خارخاسک نتایج بهتری در کنترل آنزیمهای استرس اکسیداتیو و عوامل آپوپتوز ریوی داشت، اما تأثیر آنها بر این شاخصها یکسان نبود. بنابراین ازآنجاییکه تغییرات مشاهدهشده با سطوح پایه فاصله آشکاری داشتند، احتمالاً باید از دورههای تمرینی طولانیتر و دُزهای دارویی بیشتری استفاده کرد. معمولاً در این مطالعات نوع تمرین یا روش تهیه عصاره دستیابی به اطلاعات یکپارچه در این حیطه را محدود میکند. محدودیتهایی مانند عدم امکان کنترل دقیق اشتهای موشها، استفاده از موشهای با نژاد ویستار، تغییرات فیزیولوژیکی احتمالی در محیط آزمایشگاه، تأثیر آب اکسیژنه و کتامین بر شاخصها، عدم استفاده از دارونما و شبهدارو و گاواژ کردن حیوانات، ممکن است بر روی نتایج پژوهش اثرگذار بوده باشد. همچنین باید توجه داشت این یافتهها در بافت ریه رتها بررسی شدهاند و تعمیم آن نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مقاله به تأیید معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی رسیده است (کد اخلاق: IR.IAU.PS.REC.1398.322).
حامی مالی
این مقاله حاصل بخشی از نتایج رساله دکتری آقای علی رسولی فوشازاده در دانشکده تربیت بدنی وعلوم ورزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بوده است.
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در طراحی، اجرا و نگارش بخش های پژوهش حاضر مشارکت یکسانی داشته اند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان تعارض منافعی در مقاله وجود ندارد.
تقدیر و تشکر
نویسندگان از همکاری و حمایت همه شرکت کنندگان و همچنین آزمایشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تشکر می کنند.